کپشن جملات مفهومی و خاص برای استوری و پست اینستاگرام
کپشن جملات مفهومی اینستاگرام
کسی که منو بتونه بخندونه و خوشحالم کنه ارزشش خیلی بیشتر از اونیه که مثلا یه خونه میلیاردی برام بخره،جدی میگم
****
مایوس نباش
من امیدم را در یاس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را در سال بد یافتم
و هنگامی که داشتم
خاکستر میشدم
گر گرفتم . . .
****
تو این دنیایی که به زمین و زمان باید شک داشت من به دوست داشتنت ذره ای شک ندارم
****
در بازی زندگی
گاهی پیروز می شویم
گاهی شکست می خوریم
در هر دو حالت، ما باید به بازی ادامه دهیم
******
من دنباله روی تو نیستم چون من کسی هستم که باید دنبالش باشن
******
Only God Can Judge Me
فقط خدا می تونه منو قضاوت کنه
******
با گم شدن در طبیعت به پیدا کردن خودت نزدیک تر می شوی
******
از یه جایی به بعد توی زندگی همه آدمها
دوستیها رنگ خودش رو از دست میده
و تنهایی پررنگترین نقطه روزها میشه.
«یادش بخیر» هاست که از زبون نمیوفته و
وای از رفیقی که…
از یه جایی به بعد حس میکنی کسی که
همیشه هوای تورو داشت.
کسی که اجابت نکرد و نکرد
تا بهت ثابت کنه خواستهات غلطه.
کسی که بود و خیلی جاها فراموشش کردی
کنارت ایستاده و هنوز مشتاقِه که دستت رو بگیره.
سرت رو بالا بگیر و با نگاهت با خدا سلفی بگیر!
******
سیکس پک و ته ریش چیه؟
بلوند و خوش هیکل و خوشگل؟
ببین کنارش آرامش داری یا نه !
******
اگر فکر می کنید هزینه رسیدن به اهداف تان زیاد است
پس صبر کنید تا صورت حساب تلاش نکردن تان را ببینید
وین دایر
******
موهایت را روی صورتت که میریزی
نیمی را به شرق نیمی را به غرب
دنیای من تعادل می گیرد…!
و من دور از آن خط استوا
زیر سایه پلکهایت روزه میگیرم…!
****
شما زشت نیستید فقط اونی که باید زیباییاتون رو ببینه فعلا پیدا نکردید
****
جوری با آدما برخورد کنید که اگه یک ساعت بعد مردن عذاب وجدان نگیرید
****
-خستگانت را شکیبایی نمانْد
یا دوا کن،
یا بکُش یکبارگی…
****
گامهایی بزرگ بردار… رویاهایی بزرگ داشته باش…
آوازهای زیبا و دلانگیز بخوان… عمیق نیایش کن…
ایمان قوی داشته باش…
عشق را به تمام جهان پراکنده کن… به انتهای جهان، به تمام کهکشانها…
****
باید راهی یافت، برای زندگی را زندگی کردن
نه فقط زندگی را گذراندن…
باید راهی یافت
برای صبحها با امید چشم گشودن
برای شبها با آرامشِ خیال خوابیدن…
اینطور که نمیشود
نمیشود که زندگی را فقط گذراند
نمیشود که تمام شدن فصلی و رسیدن فصلی جدید را فقط خنکای ناگهانیِ هوا یادت بیاورد.
نمیشود تا نوک دماغت یخ نکرده حواست به رسیدن پاییز نباشد…
اینطور پیش بروی یک آن چشم باز میکنی
خودت را میان خزان زرد زندگیات میابی.
و یادت هم نمیآید چطور گذراندهای مسیر بهاری و سبز زندگیات را…
اصلا خدا را هم خوش نمیآید.
راهت داده به دنیایش که نقشت را ایفا کنی.
یک روز خوب حتی یک روز بد.
یک روز شیرین حتی یک روز تلخ.
یک روز آرام حتی یک روز پرهیاهو.
وظیفه تو زندگی را با تمام و کمالش زندگی کردن است.
با تمامِ سکانسهای تلخ و شیرینش..
نمیشود که همهاش خسته باشی
و سرِ سکانسهای تلخ بهانه بیاوری و گوشهای به قهر کز کنی و بازی نکنی ..
حق داری که خستگیات را در کنی.
اما حق نداری که دیگر مسیر را ادامه ندهی …
اینطور که نمیشود.
تا دیر نشده باید راهی پیدا کرد.
باید زندگی را زندگی کرد…